بوی سیر می آید!

باید دید درخت ها به کدام سمت هستند

پیش فرض ها در راه از کاتیوشا عقب کشیدند

تروریست هم نیستم که انتحار کنم اما وقتش برسد می بوسمت

اما دیگر کار از کار گذشت و درخت نارنج جلو دید آفتاب را گرفت

بعد تلویزیون ها سرشان را کج می کنند و نعلبندان حال چشم چرانی ندارد

از فال ستاره ها وچانه به چانه ی کوچه های دم بخت

زیر چشمی خیلی قشنگ تر به نظر می آیم ؟

(گزارش از این منطقه خیلی سخت است

افتادم به زورخانه ای که پهلوانان در هندوانه ای تخم می شتند )

سرم را میان دو پایت فرو بردم

هنوز از تنت استخوان می کِشند، هنوز از تَنَت جدا می کنند سرم

جنگ همه جا را گرفته است و مِه را حال رد شدنم نیست

هوا، ته مانده خواب کارتن ها را بلعید

اتفاقا تلویزیون ها پیش از قطع شدن، خیال می کردند برف می آید

اما به خدا بوی سیر می آید - بوی خیار ....

شیمیایی .. شیمیایی ..

نامردها زدند!

همراه استفراغ تمام کاخ سفید جلوی چشمم بود

اروپا را قی کردم

حال خوشی نبود و نمیخواستم تو به خاطرم بیایی

حالا در بیمارستان " کلن " که پرده را کنار زدند

تو در مغزم قدم زدی

تلویزیون که می گوید شام

پشت درِهای شورای امنیت همه چیز تحت نظر است

حتی مرغ سوخاری

حامل دستگاه شنود قابل خوردن است

حلبچه دیگر بزرگ شد و گازها به حلب رسیدند