مادرم مرغابی ست

خیلی روشن نیست در مغز مرغابی ها چه ادم هایی خوابیدند
وقتی گلوله شلیک می شود چندین پرنده یک جا
 از خواب شماپر می زنم
راه خیلی طولانی نیست
من با تو قدم می زنم که زیر پایت خالی شود
چاله ها تعیین کننده نیستند
ولی زباله ها از پشت گونی بزرگ برخلاف پلیس راهور
سینما را به خاطر می اورد
فردین در می اورد از یک کلاه کهنه لای زباله ها
یک کتاب قدیمی خطی
از امریکای جنوبی چریک در می اورد از نایلن های پاره
هیچکس نمی داند لای پوشک بچه ها دنبال چه چیز گم شده ایست
راه طولانی شد
خسته شدم
می شود شما بروید زنانی پیدا کنید تا وقت دویدن صاف برود در دلت
هی وز وز کند و گوش تماشاگران یک دعوای تصادفی را گند بزند
بالاخره روشن شد کبریتی که یارانه به درامد ما کشیدند
شعله با فوت خاموش می شود
کسی فوت نمی کند همه دور آن گرم شدند
و این شد که فندک اختراع گردید
بیدار که می شوم پرنده ها در سیبری مرا پیاده کرده اند
اتحاد جماهیر مرغابی ها دیوار برلین را یاد ندارد
اما در مغز مرغابی ها بود که اولین بار ماهی شدم
این عشق برایم مهم است
تو هم می توانی در مغز ماهی ها مرغابی شوی
وقتی متولد می شویم فقط یک مادر وسط دل ماست
مادرم مرغابی بود و مرغ ماهی خوار دایما به جنین من نظر دارد.

#احسان_مهدیان